واس خاطر چشات از همه چیم گذشتم حرومت لعنتی خدایا


دلم واست تنگ شده

دلتنگی

از کدوم حرف ، کدوم جمله یا کدوم کلمه

شروع کنم به نوشتن حرف دلم ؟

آخه زبون دل با زبون آدما خیلی فرق میکنه

نميدونم چه جوری و از کجا شروع کنم به نوشتن درد دل هام ، حرفایی که توی دلم هست

انقدر سنگینه که انگشتام توان نوشتن ندارن

راست میگن که حرف واقعی دل ، جاش توی همون دله

دلتنگم

بیشتر از گذشته ها

خسته که میشم ، کلافه یا مثل خیلی وقتا دلتنگ

چیزی رو نمیشکنم

توی این دلتنگی ها

زورم به تنها چیزی که میرسه

این بغض لعنتیه ....

نوشته شده در پنج شنبه 25 خرداد 1391برچسب:تنهایی,ساعت 16:16 توسط اشکان| |


Power By: LoxBlog.Com